میشل فوکو در پواتیه در مرکز فرانسه زاده شد. نسلهای پیشیناش همه پزشک بودند و پدرش که استاد کالبدشکافی بود انتظار داشت که فرزندش ادامه آن نسل و کار باشد اما او شیفته فلسفه بود. ۲۲ ساله بود که رشته فلسفه و سپس روانشناسی را در دانشگاه بنام سوربن در پاریس به پایان رساند. ۲۵ ساله بود که از حزب کمونیست فرانسه که مدت کوتاهی عضو آن بود بیرون آمد و از آن پس با اینکه در چپگرایی تندرو بود به تشکیلات حزبی روی نیاورد.میگفت: "بدبینی من برای این است که وظایف آدمی مبرمتر و امکانات برخورد با نارساییها روشنتر نشان داده شوند".
او در دانشگاههای سوئد، لهستان و آلمان به تدریس فرانسوی پرداخت و از دانشگاه هامبورگ با رسالهای درباره "دیرینهشناسی دیوانگی" درجه دکتری گرفت. ۳۶ ساله بود که استاد مدرسه عالی کلرمون در پاریس شد و در آنجا بود که یار و همبر خود دانيِل دِفِر را یافت و به همجنسگرایی خود اقرار کرد و بعدها برای توضیح جنسیت اثر بلند ماندگاری زیر عنوان "سکس و جامعه" پدید آورد.
گرچه او نه در یک نظام فلسفی ویژه جا میگیرد و نه خود مکتب مشخصی را در فلسفه پدید آورده اما تعبیر و آمیزهای که از مارکس، فروید و نیچه ارائه داده، در تحلیلهای فلسفی، تاریخی، روانشناسی و جامعهشناسی از قدرت در روزگار نوین، نقش روشنگرانهای دارند.
او زندانهای مدرن و روشهای متکی بر فنآوریهای امروزین برای تحت نظر قرار دادن انسانها را از نمادهای آشکار سلطه و قدرت نوین میداند ولی همیشه بر این واقعیت تأکید دارد که هیچ تفسیر نهایی از پدیدهها و سرانجام کار انسانها و جهان وجود ندارد. میشل فوکو در ۵۷ سالگی در پایتخت فرانسه درگذشت.او دانشمندان و کارشناسان به ویژه پزشکان را شریک قدرت و سلطه بر انسانها میداند. در حالی که پیشتر کار پزشک با مرگ بیمار پایان مییافت، امروزه کار کالبدشکاف با مرگ یک انسان آغاز میشود.
➕ بیشتر بخوانید:
ماکسیم گورکی، نویسنده و قربانی انقلاب |
خوزه اورتگا ایگاست پیشگام فلسفه برای همه |
تاکنون دیدگاهی برای این پست درج نشده است!